anti devil با سلام به وب سایت پیمان پرودایس خوش آمدید آخرین مطالب
نويسندگان دو شنبه 16 / 10برچسب:, :: 1:1 :: نويسنده : پیمان
![]()
شرح حال محمد بن عبدالوهاب ریس فرقه ضاله وهابیت
محمد بن عبدالوهاب در سال ۱۱۱۱ ه.ق متولد شد و در سال ۱۲۰۶ ه.ق از دنیا رفت. دوران کودکی را در شهر خود ((عیینه)) در حجاز و به ویژه نجد سپری کرد. بعد از مدتی وارد حوزه علمیه حنبلی شد و نزد علمای ((عیینه)) به فراگیری علوم پرداخت. برای تکمیل دروس خود، وارد مدینه منوره شد. بعد از آن شروع به مسافرت به کشورهای اسلامی نمود؛ چهار سال در بصره و پنج سال در بغداد اقامت نمود. و به ایران نیز مسافرد کرد؛ در کردستان یک سال و در همدان دوسال ماند. آن گاه سفری به اصفهان و قم نمود و بعد از فراگیری فلسفه و تصوف، به کشور خود، حجاز بازگشت. بعد از هشت ماه که در خانه خود اعتکاف نموده بود، بیرون آمد و دعوت خود را آغاز نمود. با پدرش به شهر ((حریمله )) هشجرت کرد ، و تا وفات پدر در آنجا ماند؛ در حالی که پدرش از او راضی نبود. از آنجا که محمد بن عبدالوهاب، عقاید خرافی خود را که بر خلاف عامه مسلمانان بود و در حقیقت همان عقاید ابن تیمیه بود منتشر می ساخت، بعد از فوت پدرش خواستند او را بکشند که به شهر خود ((عیینه)) فرار کرد قرار شد امیر شهر؛ عثمان بن معمر، او را یاری کند تا بتواند افکار و عقایدش را در جزیره العرب منتشر سازد. و برای تأکید این میثاق، امیر عیینه خواهرش جوهره را به نکاح محمد بن عبدالوهاب درآورد. لکن این میثاق و ازدواج دوام نیاورد. به همین دلیل از ترس این که امیر او را ترور کند به ((درعیه)) شهر مسیلمه کذاب، فرار کرد. از همان موقع که در که در ((عیینه)) بود به کمک امیر شهر در صدد اجرای عقاید و افکار خود بر آمد و قبر زید بن خطاب را خراب نمود و این امر منجر به فتنه و آشوب شد . در ((درعیه)) نیز با محمد بن سعود ـ جد آل سعود ـ که امیر آن شهر بود، ملاقات کرد. قرار شد محمد بن سعود هم او را یاری کند و در عوض، او نیز حکومتش را تأیید نماید. محمد بن سعود نیز به جهت تأیید این میثاق، یکی از دختران خود را به نکاح او در آورد. اولین کار او این بود که حکم به کفر و شرک و ترورد امیر ((عیینه)) داد و سپس آل سعود را برای حمله به (( عیینه)) تشویق کرد. در اثر آن حمله تعداد زیادی کشته، خانه هایشان غارت و ویران شد و به نوامیس شان هم تجاوز نمودند. این گونه بود که وهابیان حرکت خود را به اسم نصرت و یاری توحید و محاربه با بدعت و شرک و مظاهر آن شروع کردند. محمد بن عبدالوهاب همه مسلمانان را، بدون استثنا، تکفیر می نمود؛ به اتهام این که آنان متوسل به پیامبر اسلام می شوند و بر قبور اولیای خود گنبد و بارگاه می سازندو به قصد زیارت قبور سفر می کنند و از اولیا طلب شفاعت می کنندو … . پس از پیروزی بر (( عیینه )) به سرزمین های دیگر لشکر کشی کرده و به بهانه گشترش توحید و نفی ((بدعت))، ((شرک)) و مظاهر آن، از میان مسلمین به سرزمین نجد و اطراف آن، مثل یمن و حجاز و نواحی سوریه و عراق، حمله ور شدند، و هر شهری که عقاید آنان را قبول نمی کرد غارت کرده، افرادش را به خاک و خون می کشیدند.
پس از ورود به قریه ((فصول)) از حوالی أحسا و عرضه کردن عقاید خود، مردم با آنان بیعت نکردند، در نتیجه سیصد نفر از مردان قریه را کشته، اموال و ثروت آنان را به غارت بردند. وهابیان با این افکار خشن باعث ایجاد اختلاف و تشتت و در گیری میان مسلمین شدند و استعمار را خشنود نمودند. تا جایی که ((لورد کورزون)) در توصیف شریعت وهابیت می گوید: (( این دین عالی ترین و پر بهاترین دینی است که برای مردم به ارمغان آورده شده است)) . با این که محمد بن عبدالوهاب از دنیا رفته است ولی مستشرقین و استعمارگران دائما در صدد دفاع از افکار او هستند، تا جایی که مستشرق یهودی ((جولد تسهیر)) او را پیامبر حجاز خوانده و مردم را به متابعت از افکار او تحریک می نماید.
در پاسخ به این سوال به چند نکته مهم اشاره کنم: نکته اول:برخورد مستدل و برهانی با آراء ونظریات وهابیت می باشد که در این باره اولین حرکت برعلیه وهابیت از ناحیه خود اهل سنت بوده است.که در کتاب وهابیان نوشته علی اصغرفقیهی می توانید این مطلب را در صفحات ۲۷-۳۰ و ۱۹۴-۱۹۹ مشاهده کنید. در کتاب این است آیین وهابیت نوشته محمد جواد مغنیه در ص ۱۴ به قول نویسنده کتاب :دولت صعودی از ورود کتاب هایی که حتی یک کلمه راجع به عقاید وهابیها در ان نوشته شده جلوگیری می کند و قابل توجه این است که وبلاگ بنده نیز در کشور امارات و عربستان فیلتر شده است؟! نکته دوم:دعوت محمد بن عبدالوهاب اولین بار در منطقه نجد که غرق در جهالت بود مورد پذیرش واقع شد . نکته سوم: قصد شیعه از گذاشتن پیشانی برخاک و مهر تیمم و تبرک جستن به آن نمی باشد شیعه بر اساس حدیثی از پیامبر اکرم که اهل سنت نیز آن را نقل نموده اند که فرموده :و جعلت لی الارض و مسجدا و طهورا (صحیح بخاری ج۱ کتاب تیمم حدیث ۲ ) به هنگام نماز بر خاک یا مهری که از خاک درست شده سجده می کند سنگ وخاک به نظر شیعه مسجود علیه است نه مسجود له. نکته چهارم:از ان جا که عدل صفتی است که خداوند خود را به ان متصف نموده و می فرماید: ان الله لا یظلم الناس شیئا (خدا هرگز به مردم ستم نمی کند) نساء ۴۰ و در آیه ای دیگر : شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکه و اولوالعلم قائما بالقسط (خدا فرشتگان و صاحبان دانش گواهی می دهند که جز خدایی نیست و او قائم به قسط است) آل عمران ۱۸. تمام مسلمان ها بر عدل الهی اتفاق نظر دارند و اختلاف انها درباره نوع برداشت از عدل الهی است. ((کتاب حاضر ، در مورد خاطرات همفر ، جاسوس انگلیسی در ممالک اسلامی است . او دراین آتاب از مأموریتش به آشورهای مصر ، عراق ، ایران ، حجاز و استانبول مرآز خلافت( عثمانی ) و هدفش از این مأموریت آه جمع آوری اطلاعات آافی به منظور جستجویراههای درهم شکستن مسلمانان و نفوذ استعماری در ممالک اسلامی بود و از مسائلی آه در این مأموریت برای او پیش می آید ، یاد می آند.)) برای دانلود کتاب اینجا کلیک کنید؛ السلام علیک یا ابا عبدالله، و علی الارواح التی حلّت بفنائک، علیک منا سلام الله أبداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار. و لاجعله الله آخر العهد منا لزیارتک، السلام علی الحسین و علی علّی بن الحسین و علی اصحاب الحسین. در زیارتی که به مناسبت امروز وارد شده است، و در پایان جلسه نیز برای تجدید بیعت آن را خواهیم خواند، آمده است: هدف این زیارت بخشیدن حرکت و پویایی به عاشورا و خارج کردن این واقعه از انزوا و مخالفت با جدا ساختن آن از گذشته و آینده است. زیرا که همه خطر در این است که عاشورا فقط بدل به یادبودهایی شود، و واقعه کربلا تنها برای کتابها و سیرهنویسی، و یا ذکر آن برای اجر و ثواب اخروی باشد. بیم آن می رود که این حادثه از ظرف زمانی خود فراتر نرود، و مقتل حسین و یارانش در همان سال ۶۱ مدفون شود؛حسینی بود، کشته شد و همه چیز پایان یافت. برای اینکه این خواست و کینه و کنار نهادن واقعه محقق نشود، و کار حسین هدر نرود، پارهای فقرات در این زیارت آمده است، تا میان شهادت حسین و ستیز همیشگی حق و باطل پیوند برقرار سازد. ستیزی که از نخستین حرکت انسان برای اصلاح و جهاد تا رسیدن به زندگی آزاد، با کرامت و رهایی از ستم و ستمپیشگان ادامه دارد. دشمنان حسین: خطر این گروه بیش از گروه اول است، اما در اجرای برنامههایشان، ناتوان ماندند، چنانکه این مسأله در تاریخ روشن شد. ما امروز شاهد گسترش زمانی و مکانی عزاداریهای امام حسین هستیم. امروز دست کم بیش از صد میلیون نفر در عزادارییهای امام حسین(ع) شرکت می کنند؛ نه تنها در جهان اسلام، بلکه همچنین در آفریقا. جمعه گذشته در ایام عاشورا، همه خطبهها به اسم امام حسین (ع) برگزار شد؛ در همه جا، در اروپا، در آمریکا و در هر کشوری که دوستداران حسین (ع) زندگی میکنند. امروز صد میلیون نفر و یا بیشتر مجالس حسینی را برپا میکنند. سفر من به گابن با اربعین حسینی مصادف بود و در آنجا سخنرانی مفصلی کردم. در سنگال هم که بودم مجالس مفصلی برپا کردیم. به همین ترتیب در همه کشورها مراسمهای عزاداری امام حسین (ع) در حال گسترش است. این مراسم این جا در لبنان، در بیروت و در مکانهای گوناگون فزونی می یابد، و عمیق تر میشود. بنابراین گروه دوم دشمنان حسین پر خطرتر و ستمکارتر از گروه نخستاند، اما در کارشان ناکام ماندند، ولی خطر اینها از گروه سوم کمتر است. دشمن سوم: این گروه بر آن بودند تا چهره حسین را مخدوش کنند، و واقعه کربلا را در سالگردها و عزاداریها نگه دارند، و آن را در گریه و اندوه و ناله منحصر کنند. ما بر حسین بسیار میگرییم، اما هرگز در گریه متوقف نمی شویم. مویه ما برای نو کردن اندوه ها و کینه ها و میل به انتقام و خشم بر باطل است، اینها انگیزه ما برای گریه است. حق و باطل از ازل با هم در ستیز بودند. این مسأله سنت خداوند در خلقش است. آدمی خیر و شر را میشناسد، چنانکه در قرآن آمده است:«فألهما فجورها و تقواها» [شمس/ ۲۸] (سپس بدی ها و پرهیزگاری را به او الهام کرد.) خداوند سبحان است که به من آموخت و الهام کرد و روح در من دمید, و مرا آفرید. من خیر و شر را درمییابم، و هم توانا بر خیر و هم توانا بر شر هستم: «و هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفورا»[انسان/۳] ( راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار باشد یا ناسپاس.)این سنت خداوند است که در هستی هم امکان انجام دادن خیر هست و هم شر. ما راه خیر را، چشمبسته و بدون آگاهی از شر، نمیپیماییم. آدمی در هر موقعیتی که قرار میگیرد، خودش را در برابر دو گزینه مختار می بیند؛ چیزی هست که او را به خیر می خواند، و چیزی دیگر که او را به شر دعوت میکند. او در هر موقعیتی خود را در نبردی آزاد می بیند، که می تواند خیر را برگزیند، و یا در چاه شر سقوط کند. اگر خیر را برگزیند، کامل میشود، زیرا این گزینش پس از ستیزی ویرانگر و درونی بوده است. انسان همچون زنبور نیست. زنبور تنها میتواند عسل بسازد. آدمی مثل گوسفند، حیوانات سودمند یا خورشید نیست. اینها فقط توانایی کار خیر دارند. اما آدمی هم توانایی انجام دادن خیر دارد و هم شر. بنابراین سنّت آفرینش خداوند وجود احساس خیر و شر در نفس انسان، و وجود خیر و شر در عالم خارج است. پس آدمی در هر موضعی در برابر دو گزینه قرار دارد. از آن زمان به بعد این نبردها ادامه یافتند. پژوهشگران، منتقدان، فلاسفه، اقتصادانان و پایهگذاران مکتبهای اقتصادی قدیم و جدید، این نبرد را تفسیر کرده اند، درباره آن نظر داده اند و اثرهای آن را برشمردهاند. آنان در اظهار نظر خود بر حق هستند زیرا هر کدام به نوعی این نبرد را تعریف کرده اند. آنان در زمانی زندگی میکردند که ویژگی بارز نبرد اختلاف طبقاتی بود. من شک ندارم که اگر آنها در دوره ما زندگی می کردند به این نبرد ویژگی دیگری می دادند. چرا که این نبردها امروز از چارچوب طبقاتی خارج شدهاند. این نبردها گاهی میان طبقات است و گاهی درون طبقات مختلف اجتماعی و گاهی میان ملت ها و یا … است. نمی خواهم در این مورد بحث کنم. آنها آخرین نبردها را تعریف کردند و به آنها عمومیت بخشیدند و گفتند همه تاریخ، از ابتدا تا انتها، نتیجه این مبارزه و نبرد است. گاهی ستم ویژگی دیگری می یابد. استعمار ستمی سیاسی است و استعمارگران به مردم ستم می کنند؛ آزادی و سرزمین و وطنشان را غصب میکنند. این چیزها را گاهی به کمک سیاست می گیرند، و گاهی با شمشیر. این نوع ستم، نبرد میان ظالم و مظلوم را تصویر می کند، و استعمارگر و استعمار شده را. گاهی نبرد با ویژگی فرهنگی و فکری خود را مینمایاند. یکی از متفکران این ستم را «استحمار» مینامد. استحمار یعنی اینکه میخواهند مردم را نادان نگه دارند. مردم چیزی نفهمند و نادان بمانند. در اینجا نیز ستمکار عقل و اندیشه و آگاهی و احساس ستمدیده را نادیده می گیرد.در این جا نیز نبرد پا برجاست. مستضعفین جستجو میکنند، متفق میشوند، التماس میکنند، توسل میجویند، ناله و فریاد سر میدهند، و سرانجام خداوند برای آنان رهبر یا وحی و یا پیامبری میفرستد، تا آنان را گرد هم آورد و رهبری کند. آنان نیز از مصالح خود در برابر ستمکار دفاع میکنند. همه پیامبران؛ کسانی که فریادشان خدای واحد و احد بود، همیشه در میان تعداد زیادی مستضعف بودند. آن ها در کنار مستضعفین میایستادند، نه به دلیل کینه توزی از قدرتمندان، چرا که عقدهای در کار نیست، بلکه به دلیل بیزاری از ظلم . آنان می خواهند زورمداران و ستم بارگان را از عرششان فرو کشند. پیامبر هیچ کینه و عقدهای علیه هیچ انسانی ندارد. او از این کینهتوزیها مبراست. انواع سه گانه ستم، رهبرانی دارد. این رهبران بودهاند و اکنون نیز هستند. اما سرانجام ستم در برابر اکثریت میشکند و ستم پیشه نیز خرد میشود. سپس ستمکار جامه نو بر تن میکند؛ جامه انبیا، و لباس دین. به دعوت جدیدی فرا میخواند و شعار دفاع از مصلحت مردم را سر میدهد. اعلام میکند که در کنار مستضعفین است. مستضعفین میبینند ستم از درون خودشان پا گرفته است؛ غصب و استبداد و استعمار و استثمار و استحمار از دورن خودشان است. در این هنگام نبردی دیگر آغاز می شود. بدین گونه این نبرد از ازل تا ابد پاینده است. ما با این یادها و عزاداری ها و برپایی مجالس سوگ می کوشیم تا با این واقعه مانند اتفاقی جدید زندگی کنیم. پدران و نیاکان و رهبران و علمای ما نیز در این راه تلاش کردند. به سخنان امام حسین گوش فرا می دهیم:«الا ترون أن الحق لایعمل به و الباطل لایتناهی عنه»(آیا نمی بینید به حق عمل و از باطل بازداشته نمی شود.) [اللهوف, ص ۷۹] این سخن در گوش عزاداران طنین می افکند، و انسان را وا می دارد تا هوشیار باشد که در این نبرد همیشگی، امروز چه باید بکند؟ دو جبهه روشن است و تا هنگامی که دو جبهه رهبران و پیروان خودش را دارد، ما باید ببنیم آیا در جای خود ایستاده ایم؟ در کدام جبهه هستیم؟ بنابراین ما مستضعفین هستیم. اسرائیل در جبهه یزید است؛ جبهه باطل، جبهه ستمپیشگان، و ما در جبهه مستضعفین هستیم؛ جبهه حسین. ما چه باید بکنیم؟ سیره حسین را میخوانیم و میبینیم که حسین با خاندان و یاران و فرزندان و با همه هستی و مردان و زنان خود به آوردگاه میرود. کسانی هم که با حسین از مدینه خارج نشدند، با اجباری از جانب حسین مواجهه نشدند، چرا که حسین برای آنها چنین نوشت:«ألا وأن من خرج معی یقتل و من لم یخرج لن یبلغ النصر.» (بدانید آن که با من از مدینه خارج شود, کشته خواهد شد و آن کس که بماند به پیروزی نخواهد رسید.) منبع:گروه ارصاد پیوندهای روزانه
پيوندها
|
|||
![]() |