عشقبازی بین 2 رهبر
عشقبازی بین این 2 رهبر، یعنی امام خمینی(ره) به عنوان رهبر انقلاب اسلامی و شهید حسین فهمیده به عنوان کسی که امام(ره) او را رهبر خود دانست نیز حائز توجه است. یعنی یک نوجوان 13 ساله، به تبعیت از امامی که او را به این مسیر آورده – که اگر امام خمینی(ره) نبود معلوم نمیشد حسین فهمیدهها از کجا سردرمیآوردند – به عنوان مأموم کاری را انجام داده که امامش او را رهبر نامیده است. امام خمینی(ره) میفرماید که رهبر من این طفل 13 ساله است که نارنجک به خود میبندد و خود را زیر تانک میاندازد. این عشقبازی فوقالعاده زیبایی است که بین امام و شهید حسین فهمیده برقرار شد.
موج دوم عملیات حسین فهمیده
سردار قاسمی تعریف میکند که: «من در جبل عامل، خدمت خانواده شهید استشهادی «علی اشمر» که 12 صهیونیست را با یک حرکت استشهادی به درک واصل کرد رفتم و به پدر او گفتم که «علی شما گل کاشت.» پدر این شهید به سردار قاسمی میگوید که مدیون من هستی اگر 2 کار برای من انجام ندهی؛ یکی اینکه بروی در حرم امام خمینی(ره) و 2 رکعت نماز بخوانی که ما هرچه داریم از امام داریم. چرا که ما جبل عاملیها قبل از او شیعه نبودیم؛ او ما را زنده کرد. دوم اینکه هرجا از پسر من «علی اشمر» صحبت میکنی باید بگویی که «او شاگرد کلاس حسین فهمیده است.» سردار قاسمی با تعجب به او میگوید که علی اشمر که سنش بیشتر از حسین فهمیده بوده. اصلا او را از کجا میشناسید؟ پدر این شهید پاسخ میدهد: «یعنی چه که نمیشناسم؛ مگر میشود، امام خمینی(ره) کسی را معرفی کند و ما نشناسیم.»
و این «موج دوم» عملیات حسین فهمیده است که هماکنون در لبنان است.
موج سوم حسین فهمیده در قلب اروپا
این ایرانیها بودند که مقاومت و مبارزه را به بوسنیاییها یاد دادند و در قلب اروپا یعنی 50 کیلومتری «وین» پایتخت اتریش، صدای اللهاکبر و محمد رسولالله(ص) را بلند کردند. و این برای اروپاییها خیلی وحشتناک بود. مثل این است که در لانه شیطان صدای خدا را بشنوی. این باعث شد که آنها به خود بلرزند.
بوسنیاییها که حرکت شیعیان انقلابی ایران و مسلمانان مبارز ترکیهای را دیدند که بدون هیچ کمک نظامی قابل توجهی به کمک آنها میروند، ایده یعنی تفکر انقلاب اسلامی را درک کردند و از آن پس در زیرزمینهایشان، ساخت «کلت» را شروع کردند. یعنی ما توانستیم به آنها ایده بدهیم و انقلاب اسلامی خود را صادر کنیم. یعنی تفکر اسلام انقلابی صادر شد. چرا که ایرانیها بدون هیچ منت و ادعای حقوق بشری به کمک آنها شتافتند.
جالب اینکه در جریان جنگ بوسنی و هرزگوین، دقیقاً شبیه 8 سال جنگ تحمیلی ما، صربها آنها را مجبور کردند تا قرارداد «صلح دیتون» را بپذیرند؛ یعنی همچون قطعنامه 598 که وقتی ما روی غلطک پیروزی بودیم، مجبورمان کردند که آن را بپذیریم